شعرهایم را کسی از بر نکرد هیچـکس درد مــرا باور نکرد
در غم و حسرت رهایم کرد و رفت با من دیــوانه شامی سر نـکرد
آتشم اما در این آتشـکده پیکرم را مثل خاکستر نکرد
لحظه ای آمد کنـــار بســترم قطره اشکی گونه اش را تر نکرد
وقت رفتن دل به دنبالش دوید گریه کرد اما کسی باور نکرد
|